قاب عکس کهنه به قلم آرزو رضایی انارستانی
پارت بیست و یکم
زمان ارسال : ۳۱۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
نم نم خاله یادم میداد. مرا با خود به خانه دوستانش و روضه میبرد. میگفت: طوبا خانم عروسم است. زن عزت الله خان.
من هم در جواب چاق سلامتیها آنطور که خاله یادم داده بود، میگفتم: ممنون. قربانتان بروم. لطف دارید. از خودم خوشم می آمد که زبانم باز شده بود.
خاله لباسهایم را انتخاب میکرد. سعی میکردم من هم مثل نازخاتون شیک و مرتب باشم عادت کرده بودم با کفش پاشنه تخممرغی را بر
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان
😢😢
۱۰ ماه پیشهاناخانوم
۲۰ ساله 20عزززیزم طوبای ساده چقدبچه س😊
۱۱ ماه پیشآرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان
درسته😢
۱۰ ماه پیشMaryam
02چقد از طوبا بدم اومد امیدوارم نازخاتون حسابی حالش و بگیره عوضی
۱۱ ماه پیشآرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان
ممنونم بابت نظرتون
۱۰ ماه پیشایلما
12طوبا ک تقصیری نداره اونم یکی مثل نازخاتون
۱۱ ماه پیشآرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان
همهی زنا مثل همهن.
۱۰ ماه پیشسیتا
20اهووووو طوبا هم دراه یاد میگره کمکم فقط نویسنده لچک چیه
۱۱ ماه پیشهاناخانوم
۲۰ ساله 00روسری
۱۰ ماه پیشآرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان
💗
۱۰ ماه پیشآرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان
😂😂😂
۱۰ ماه پیش
اسرا
21الان من چی بگم به طوبانازخاتون